
وقتي از مادر متولد شدم
..صدايي در گوشم طنين انداخت كه بعد از اين با تو خواهم بود . بهش گفتم توكيستي؟
گفت
:غم! فكر كردم غم عروسك ي خواهد بود كه من بعدها با اون باز ي خواهم كرد . ولي بعدهافهميدم!!
كه من عروسكي هستم در داستان غم.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
مطلب ،
،
|