رمان در جگر خاریست از نسیم شبانگاه
نام رمان :رمان در جگر خاریست
به قلم :نسیم شبانگاه
حجم رمان : 8.78 مگابایت پی دی اف ,1.57 مگابایت نسخه ی اندروید , 1.43 مگابایت نسخه ی جاوا ,640 کیلو بایت نسخه ی epub
خلاصه ی از داستان رمان:
قصه نفس من قصه یه مامان کوچولوئه، کوچولو به معنای واقعی….مامانی که تو سنی مجبور شد مامان بشه که منو شما تو اون سن هنوز داشتیم واسه مامانامون ناز میکردیمو اونا میخردن …..اون موقعی که مامانای مامواظب آب و دون ما بودن که ضعیف نشیم ،لاغر نشیم،توآینده که قراره مادر بشیم مشکل نداشته باشیم اون باید مواظب بچش نه…بچه هاش میبود…
:فرمت رمان:pdf,apk,java,epub
صفحه ی اول رمان:
صدای زنگ که میاد صداشون میکنم: آبتین،آذین زود باشین حنا رسید…بدویین… زنگو میزنم«این مگه کلید نداره؟؟؟» برمیگردم تو اتاق تا آماده بشم،خدا کنه به موقع برسم، بهار خیلی رو وقت حساسه، اصلا رو همه چی حساسه، رو وقت بیشتر… صدای حنا میاد: کوشین پس ملت …حنا اومده کجایین؟؟؟ «ذوق مرگ شدی از این استقبال گرم نه؟؟؟» ـ چه خبرته بابا ، مگه سرآوردی؟؟؟ عـزیـــــــــــــــــــــ ـــزم، خستگی از سر و روش میباره،به روی خودش نمیاره،دلم براش تنگ شده، بعد یه هفته همخونم برگشته، همخونه منو بچه هام… دوست… دوست روزای سخت. تو یه دستش تار، تو یه دستش یه عالمه کیسه های رنگی و یه ساک خیلی کوچیک، ومن میدونم که نصف بیشتر اون کیسه های کوچیک سوغاتی واسه منو بچه هامه، امکان نداره حنا جایی بره و اونجارو واسه ما بار نکنه بیاره… لبخند میزنه و همه وسایلاشو رو هم روهم تلنبار میکنه رو اپن «زمینو ازت گرفتن؟؟؟ میریزن خووو» لبخند… دستاشو باز میکنه، دستامو باز میکنم، بغلم میکنه،بغلش میکنم،از رو شال گوششو میبوسم، موهای دم اسبیمو میبوسه، سکوت………………………………. یه هفته خیلی زیاده واسه ندیدن….کافیه واسه دلتنگ شدن…. ما میتونیم تا ابد همین جا تو بغل هم بمونیم،ولی صدای بچه ها یعنی اینکه محاله تا ابد تو بغل هم موندن، تو گوشش میگم: دلم تنگت شده بود… ـ منم…. رو زانو میشینه، دوقلوهامو باهم بغل میکنه،به هم و به خودش فشارشون میده « آیا کسی تو دنیا هست که یادگاریایِ روزای سخت همخونشو انقدر محکم دوست داشته باشه؟؟؟» چقدر دوسش دارم… «خدایا شکرت که به ازای همه نداشته هام اونو دارم…شکرت…تو بدترین لحظه ها هم چیزی واسه شکر کردن بهم دادی خدا…» رفع دلتنگی نشده ولی دیره، باید برم، باید برن، من شیراز، اونا خونه عزیز.
تازه برگشته، از اصفهان برگشته، برای جشنواره موسیقی رفته، با گروه ارکسترِ سنتیِ فوق العاده محبوب رفته، نگران و پر استرس رفته، برا مهمترین اجرای تا به امروزش رفته، خوشحال برگشته، موفق برگشته، خوشحالم برگشته، خوشحالم خوشحال برگشته….
رمان در جگر خاریست منبع:http://www.forum.98ia.com/
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
کتاب،
،
|